ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/10/25:: 1:46 عصر
شب ها و روزها پشت سر هم می آیند و می روند و شاید یکی از معمولی ترین اتفاق های زندگی مان باشد که اصلا به آن فکر نمی کنیم.
اما فراموش نکنیم گاهی زیباترین و بزرگ ترین نعمت ها همین نعمت هایی است که برایمان عادت شده اند، مبادا این عادت مانع شکرگذاری شود.
این دو آیه سخن خدا با ما درباره ی این موضوع است:
سوره القصص
بگو: چه تصور مىکنید، اگر خداوند روزتان را تا روز قیامت طولانى سازد؟ جز او کدام خداست که شب را به شما ارزانی دارد تا در آن بیاسایید؟ آیا نمىبینید؟ (72)
و از روی رحمت و مهربانی شب و روز را برای شما پدید آورد، تا در شب بیاسایید و در روز به امید فضل خدا به فعالیت مشغول گردید، باشد که سپاس گویید. (73)
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ [72]
وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ [73]
ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/7/2:: 12:35 عصر
این کلیپ گلچینی از برنامه های تبلیغ نگه داری سگ در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان است.
آدرس کلیپ:
http://www.farsnews.com/MediaDisplay.aspx?nn=13950629000358
حتما ببینید
کجا اسلام به حقوق حیوانات بی توجه است؟!!
اسلام دینی است که پیامبرش وقتی شنید زنی گربه ای را زندانی کرد تا از گرسنگی و تشنگی مرد، فرمود او به خاطر همین کارش جهنمی شد.
حرف اسلام فقط این است که ظرفیت های انسانی خودت را خرج سگ نکن، ارزش و هدف خلقت انسان خیلی بالاتر از این است که بخواهیم عاشق سگ بشویم و سگ را انیس و مونس خود بدانیم.
در این کلیپ ببینید که این عاشقان سگ چطور برای آزار سگ(که صددرصد کار غلطی است) به شدت غمگین می شوند، اما هرگز به جنایات و کشتار هر روز نوزادان در یمن ذره ای توجه نمی کنند، چه برسد به ناراحتی!
ببینید چطور نگهداری سگ را جایگزین خوبی برای نگه داری فرزند معرفی می کنند!
سگ به جای فرزند؟!!!!
بعید می دانم حتی سگ ها از معاشرت با چنین افراد بی شعوری راضی باشند.
در پایان از خداوند می خواهم :
خدایا ما را در زندگی ابدی هرگز با این موجودات سگ دوستت همراه مگردان، لانه سگ و یک قلاده سگ برایشان آماده کن تا از همراهی معشوقه شان لذت ببرند، البته اگر سگ ها قبول کردند.
ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/6/26:: 8:12 عصر
می نویسم چون که می خواهم صدای درونم آن چه را می خواهم با من بگوید، روزگاری فکر می کردم صدای درون من برای دیگران هم معنا دارد، اما اشتباه می کردم، وقتی واژه ها را کسی غیر از من بخواند، باورکن که معنایشان عوض می شود، واژه ها برای هرکس قراردادی تازه است، و من حیران مانده ام که چطور این همه دنیای متفاوت در یک واژه جا می گیرد.
ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/6/25:: 9:11 عصر
شاید هر قاعده ای استثنا داشته باشد، اما تا وقتی غالب باشد می شود به چشم قاعده به آن نگریست.
یکی از این قاعده ها رابطه مستقیم میزان برخورداری از رفاه با میزان نق زدن است. منظورم از رفاه نه فقط به معنای برخورداری مالی، بلکه به معنای هرگونه دوری از مشقت و سختی است. به خاطر ویژگی خاص زندگی ام مردمان گوناگون از قومیت های زیادی را دیدم. به نظرم آمد هرکس که دشواری ای را تحمل کرده باشد و از آن عبور کرده باشد، به همان میزان روحش بزرگ می شود و در مواجهه بعدی با آن دشواری گویی سختی ای نمی بیند و از روبه رو شدن با آن واهمه ندارد. و هرکس با دشواری کمتری روبه رو شده باشد در مواجهه با آن سختی بیشتر نق می زند و همچنین هنگام شروع کار تازه مدام موانع آن کار را می شمارد و معمولا از زیر کار شانه خالی می کند.
البته این جا یک قاعده میانبر هم وجود دارد، برخی سختی ها چنان انسان را تغییر می دهند که بعد از آن فرد در مواجهه با هر سختی ای خم به ابرو نمی آورد و مرد میدان می شود و از کارهایی که به نظر ما ریسک بزرگی است راحت عبور می کند. یکی از نزدیک ترین این افراد که خداوند در زندگی من قرار داد پدرم بود، چیزهایی که در نظر اطرافیان او به نظر غیرقابل تحمل بود، در نظر او یک فرصت بود برای رشد بیشتر، وقتی داستان زندگی اش را مرور می کنم می بینم از یک روستا و محیط و فرهنگ کاملا محدود شروع کرد، اما هرگز در محدودیت ها و دشواری ها متوقف نشد، و بعد از عبور از هر دشواری قله های بیشتری را برای صعود انتخاب کرد، و به واقع فردی است که در میان آدم های زندگی ام کمتر از همه نق می زند و بیشترین نشاط را دارد تا جایی که برخی اطرافیان تصور کردند و شاید هنوز تصور می کنند که او زندگی راحت و رفاه زده ای داشته است، غافل از این که همه نوع فراز و نشیبی در زندگی او بوده است، دشواری هایی که حتی یک مورد از آنها زبان گلایه را در دیگران باز می کند.
و این قاعده ی این عالم است که انسان بزرگی روح را تجربه نمی کند مگر با عبور از دشواری ها. و این است حکمت آمیخته بودن زندگی دنیا با دشواری ها، چرا که بهشت را به بها می دهند و نه به بهانه.
یک خواهش(کمترین کاری که می توانیم انجام دهیم)
وقتی با چنین آدم هایی روبه شدیم، سکوت و نشاط آنها را به خوشی و بی دغدغه گی آنها معنا نکنیم، چرا که انسان هایی هستند که نه تنها نجیبانه دشواری های زندگی خود را تحمل و عزت مندانه سکوت می کنند، علاوه بر آن سخاوتمندانه بارهای دیگران را نیز به دوش می کشند.
ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/3/2:: 2:30 عصر
اگر یک سنگ را به سمت یک سر پرتاب کنیم می شکند!!!
مطلبی کاملا ساده!
اما می شود درباره جنس سنگ ها و سرها و نیز قواعد فیزیکی، بحث های علمی عمیق راه انداخت، و نتیجه گیری نیانداختن سنگ به سمت سر را به پایان این بحث ها واگذار کرد، زیرا ممکن است در فهم ما اشتباهی رخ داده باشد، ولی از آن جایی که سوال ها تمامی ندارند، هرگز به چنین سرانجامی نخواهیم رسید و همچنان سرها خواهد شکست!
ادامه در وبلاگ اندیشه های طلبگی
ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 95/1/3:: 4:53 عصر
زندگی یعنی نود،هشتاد،هفتاد و شاید کمتر + یک ابد!
برای یک ابد خوب زندگی کنیم!