من آنچه شرط بلاغست با تو ميگويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال
به چشم و گوش و دهان آدمي نباشد شخص
که هست صورت ديوار را همين تمثال
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
دل اي حکيم درين معبر هلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان عقال
نه آفتاب وجود ضعيف انسان را
که آفتاب فلک را ضرورتست زوال
برفت عمر و نرفتيم راه شرط و ادب
به راستي که به بازي برفت چندين سال
يا علي حيدر مددوالسلام