سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمنا از آفتاب

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/12/19:: 12:56 صبح

تمنای ماه از آفتاب

ماه برای تمنا از آفتاب رفته بود...

آخر این روزها تاریکی بیشتر رجز می خواند.


آفرین تهرانی ها!

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/12/9:: 10:51 عصر

آفرین تهرانی ها

در این یادداشت با اکثریت تهرانی ها سخن می گویم و نه همه آنها! آنهایی که سرنوشت این انتخابات را رقم زدند!

ظاهرا تا این جای کار در تهران افرادی رای آوردند که دغدغه دارند، دغدغه هایی از جنس شل شدن روسری ها یا حتی برداشته شدنش، دغدغه ی رقص در هوای آزادی، دغدغه ی سفر های اشراف و شاید نیم نگاهی به طبقه میانی! دغدغه خرید بی دردسر هرچه نیاز است از بازار جهانی، و امید دارند به صمیمیت بیشتر با رفقای با پرستیژ جامعه جهانی(آمریکا،انگلیس،فرانسه،آلمان)، امید دارند به این که دیگر دردسر تولید کالاهای پیچیده را در داخل نکشند، چون رفقا زحمت تولیدش را در شبکه جهانی می کشند! نفت می فروشیم و می خریم! افرادی رای آوردند که می پرسند چرا بیهوده با غرب و اسراییل در بیافتیم و برای کشور هزینه و تنش ایجاد کنیم؟

آفرین تهرانی ها!

شما آزادید تا آینده ای را که دوست دارید انتخاب کنید، مطمئن باشید که کسی به خیابان نمی آید و راه تان را نمی بندد و زندگی تان را به آتش نخواهد کشید.

اما از ما نخواهید که مانند شما فکر کنیم، هرچند زندگی مومنانه دشواری هایی دارد اما باورمان این است که می شود هم مومن بود و هم خوشبخت، اگر مردانه پای کار بیاستیم می شود اقتصادی ساخت که هیچ تحریمی به آن آسیب نزند، می توان با تکیه بر توانایی های خود در دنیا سربلند بود و تحقیر قدرت ها را تحمل نکرد، اما همه این ها به کنار! راستش را بخواهید دلخوشی اصلی ما چیز دیگری است! همین که بتوانیم قلب ترسان کودکان شیعه در سوریه و عراق و لبنان و... را آرام کنیم برای ما یک دنیا ارزش دارد، کودکانی که هر لحظه احتمال می دهند تکفیری ها به خانه شان بریزند و سرهای خود و خانواده شان را بیخ تا بیخ ببرند، تکفیری هایی که حامیان اصلی شان همان کشورهای با پرستیژ غربی هستند.

همین دلخوشی برای ما بس است، شما هم منتظر خوشبختی ای باشید که منتخب هایتان به شما وعده داده اند.

راستی پای این نامه را با خون امضا می کنیم تا یک وقت نگویید، فقط حرف است. خون هایی که هر چند در گذشته زیاد ریخته شده است، اما برای یادآوری، این بار در سوریه نثار می کنیم.

به امید او که بیاید و نقشی زیبا در این دنیا بیافرند. 

 


بر مدار قدرت طلبی!

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/11/13:: 10:51 عصر

هاشمی رفسنجانی

وقتی درجه ها بر مدار قدرت طلبی تنظیم شوند، هر ‌بار سکان را به طرفی می چرخانی که روز قبل حرکت به آن سمت اشتباه بود. وقتی واقعیت وجودت را پلورالیسم پرکرده است، حقیقتی وجود ندارد تا از نقض آن شرمنده باشی! تا دیروز دفاع بعضی افراد از ارزش های امام‌ خمینی(ره) در چشم تو حرکتی پوپولیستی برای فریب مردم بود. اما امروز برای یادگار امام(ره) اشک می ریزی و از جفا به بیت امام(ره) گلایه می‌کنی! جالبتر این است که جریانی که دیروز می خواست علیه خدا راهپیمایی کند، امروز به همراه تو غصه دار نواده امام انقلاب اسلامی شده است!

ای‌ عاقل دلسوز قانون!

ای کاش از همان ابتدا تبصره های قانون برای تو، اطرافیان و جریانت را در کتاب قانون می گنجاندند، تا این قدر برای دفاع از حقوقتان به زحمت نمی افتادی! 

 


وبلاگ اندیشه های طلبگی

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/11/6:: 3:26 عصر

اندیشه های طلبگی وبلاگ دیگرم است که در آنجا یادداشت های حوزوی - علوم انسانی ام را منتشر می کنم.

نشانی: http://andisheham.blog.ir


تلفیق قشنگ

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/11/6:: 2:41 عصر

انار در برف

چقدر پیداست سرخی انار در سپید زمستان!

و چقدر دلچسب است یک شومینه محبت در این سرما!

زمستانتان پر از تلفیق قشنگ!


برای تلگرام جون!

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/8/27:: 7:49 صبح

دوستانت کلیپی را در گروه به اشتراک می گذارند که زیر آن آدرس کانالش هم هست، وقتی وارد آن کانال می شوی، می بینی به! عجب کلیپ هایی! همه رقم موجود است، بی دردسر! در همان کانال آدرس کانال های دیگری است، وقتی به داخلشان می روی باورت نمی شود که در ایران هستی!!! بابا در آمریکا هم این قدر دسترسی به این جور فیلم ها نیست!

تازه بعضی هاشان هنگام ورود لیستی از کانال های دیگر را هم در اختیار تو می گذارند!

برای یک نوجوان یا حتی جوان فضایی رویایی تر از این نیست!!(البته حدس قوی می زنم که الان کودکان هم تلگرام را بهتر از من و شما می شناسند!)

ولی می گویند تلگرام شبکه خوبی است چون ثابت نشده جاسوسی است( آخر می بینید بعضی ها چقدر بدبینند! طرف به من می گوید چرا تلگرام این همه امکانات و فضای اینترنت را رایگان در اختیار ایرانی ها گذاشته خب حتما جاسوسی است!)، تازه خیلی امکانات هم دارد، میتوانی فایل هم بفرستی، پر از استیکرهای جذاب به هر زبان بومی کشورمان!

این که بیشترین کاربران این شبکه هم ایرانی هستند اصلا معنای خاصی ندارد! خب حتما به خاطر این است که ایرانی ها خوش سلیقه ترین مردم دنیا هستند!

خداراشکر مسئولین لارج ما هم اصلا احساس خطر نمی کنند! خداراشکر جنبه شان بالا رفته، می فهمند که نوجوانان وکودکان ما می توانند خودشان تشخیص بدهند کدام کلیپ را ببینند و کدام را نه! نگو ولی آمار چیز دیگری را نشان می دهد! حتما بعدش هم می خواهی بگویی جوان و نوجوان سرشار از انگیزه دیدن این جور کلیپ هاست، دست بردار از این حرف های عهد بوقی باور کن این یک مقدار آسیب کم را با فرهنگ سازی حل می کنیم.

در پایان تشکر می کنم از دوستان و نهادهای رسمی و غیر رسمی کشورم که با استفاده کردن از این شبکه امن گامی در جهت اعتلا و رشد ارتباطات در کشورمان برمی دارند نقطه


یادآور مهربانی

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/8/14:: 12:56 صبح


لطافتی که خداوند در وجود او نهاده، حس بکری را در تو بیدار می کند! قواره کوچکش، چهره ای که در پس آن هیچ راز و رمزی را پنهان نکرده است، و سخاوتمندانه به تو لبخند و طراوت را هدیه می کند. با دراز کردن دست های کوچکش به سمت تو هر لحظه مهربانی کردن را به تو یادآوری می کند، با نگاه های امیدوارانه اش به تو می نگرد و تو را یکپارچه خوبی و مهربانی می بیند، وقتی با او هستی انگار معصوم بودن را تجربه می کنی! و باور دارم بوسه بر گونه هایش سپیدم می کند .

کسی که فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه ای برای او می نویسد.وسائل الشیعه، ج 15، ص 194 

 


حس غریب لحظه های دور

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/7/20:: 1:26 عصر

گذر پیاپی روزها و شب ها! گاهی بسیار متفاوت و گاهی بسیار روزمره، و درگیرشدن شخصیت تو با فراز و نشیب های این گذران، وقتی به پشت سرت می نگری مثل یک فیلم است! پر از حس غریب و دلت بدقلقی می کند و التماس میکند برای لمس دوباره لحظه های دور، و حیف که نمی شود!

دیدن کوچه های محله قدیمی ات یا یک عکس قدیمی یا حتی دیدن یک شی که در گذشته تو حضوری داشته است و سالها به کناره ای افتاده بود، حس غریبت را غریب تر می کند، نه این که درگیر اشیا باشیم، نه! شاید دنبال خودمان می گردیم در طول این دوره های دور زندگی مان، به دنبال خودمان می گردیم در چهره این اشیا قدیمی!

واقعا این حس غریب چیست؟!

شاید می گوییم گذشته ها بد و خوب،سخت و آسان گذشت، و حالا انگار زمان سریع تر می گذرد و هرچه بیشتر می گذرد شتابش بیشتر می شود! این گذران تا کجا ادامه پیدا می کند؟ راستی آخرش چه می شود؟ این ”من” که در این دوره ها ساخته شد و ساختمش، به یک باره نابود می شود؟ و فقط یک خاطره مبهم می ماند برای اطرافیان؟

وای نه!

چقدر بد است! چقدر حیف است که این همه خاطره نیست شود!

این ”من” را دوست دارم، می خواهم که جاودانه بماند، دوست ندارم خاطره ای شود که دیگر حتی خودم نباشم که لمسش کنم، میخواهم با این ”من” جاودانه بمانم!


کاش حضرت مهربان پالایشم کند و فریم های(تکه های تشکیل دهنده فیلم) سیاه مرا قیچی کند و بسوزاند و آنوقت با یک ”من” زیبا جاودانه بمانم.


گل یا پوچ؟ ( با گرگ ها)

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/3/21:: 4:21 عصر

گل یا پوچ

 

ای هموطن ! همیشه در بازی گل یا پوچ دست او پوچ بود و تو به هزار آرزو دست او را به گرمی فشردی و لبخند تحویلش دادی! و به امید گل در دست دیگرش بازی را ادامه دادی ، و هیچ وقت توجه نکردی که چرا او دو دستش را با هم باز نمی کند.

کاش دایره شامه ات کمی گسترده تر بود و به جز بوی عطرهای فریبنده غربی چیزهای دیگر را هم احساس می کردی و می فهمیدی که در دستان دیگر او گل نیست ، بلکه خون است !

خون مردمان شیعه عراق و یمن و بحرین و سوریه و پاکستان !

و تو همچنان بازی را ادامه می دهی!

گیریم به خیال باطلت بازی ات "برد-برد" شد، ولی با چه کسی به چه قیمتی؟


و این هم یک نمونه دیگر از مصیبت شیعیان ! که تو و دوستانت به مسبب آن لبخند تحویل می دهید.

فریاد استغاثه شیعیان محاصره شده شهرهای الفوعه و کفریا سوریه

 


جیغ های بنفش

ارسال شده توسط محمد وحیدی نژاد در 94/2/8:: 4:14 عصر

سرکوب بنفش

می گویی به غرب اعتماد نکن، ما از زمان فتحعلی شاه قاجار تا الان چوب خوشبینی به غرب را خورده ایم،400 سال تجربه بس است برای فهم این مطلب ساده .

جیغ می زنند : ای افراطی!

می گویی سینمای ایران باید نشان دهنده ارزش های دینی و انسانی و دریچه انقلاب ما برای دنیا باشد، نه پر از لودگی و سیاه نمایی.

 جیغ می زنند : ای افراطی!

می گویی روی پای خودت بمان و خودت الگوی اقتصادت را بساز و چشمت به الگوی اقتصاد غرب که برای استعمار کشورهای دیگر ترتیب داده شده است نباشد.

جیغ می زنند: ای افراطیییی!

وقتی هدفت پیروی از حق نباشد یکی به نعل می زنی و یکی به میخ، حق را تا آنجا می پذیری که به خوشی های دم دستی ات صدمه نزند، باقیش می شود افراط!

چشمت خوشی های دم دستی ات را می بیند و عاقبت را نه! اول سفر کیش را می بینی و بعدا محرومین، اول توسعه اقتصادی را می بینی و بعدا عدالت، اول کدخدا را می بینی و بعدا خدا!

هر روز یک رسانه و سایت جدید سبز می شود که جیغ بنفش می کشد و دوست ندارد که تو حتی فرصت فکر کردن پیدا کنی چه برسد که بخواهی حرف بزنی، ولی تو  همچنان پایدار بمان و از کلید واژه افراط نترس که ”و العاقبه للمتقین 

 

 


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 7 ، بازدید دیروز: 31 ، کل بازدیدها: 252980
_